• وبلاگ : قصه بچه بسيجي
  • يادداشت : روزي چند بار شهيد شدن طاقت فرساست!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 17 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام

    بنويسم؟

    يا ننويسم؟

    .

    دوستمان نوشت متن خوبي انتخاب كرده اي ...

    من مي خواهم بگويم متن زيبايي نوشتي ....

    اي كاش .... اي كاش آن شخصي كه توصيف كردي همانگونه بود نه ژوستري زيبا كه خود نم يداند چه را نمايش مي دهد ... هر چند براي ديگران زيباست و شايد پيامي هم داشته باشد... اما خود جماد مطلق است ...

    .

    گاهي از خودم سوال مي كنم ... آيا من مسئول عوض كردن آدم ها هستم؟

    آيا من بايد اين فعاليت ها را انجام بدهم؟

    آيا.....

    كاش حداقل در اين مسير به تعداد انگشتان دست بوديم ...

    .

    دلم پر است ... عصباني هستم .. از دست آدم هايي كه هيچ كاري نم يكنند اما طلبكارند .... آدم هايي كه بلافاصله بعد از اين كه در وسط ميدان مين تنهايت گذاشتن و تو به سختي گذشي .... از معبر رد مي شوند و مي گويند: سريع يك جلسه بگذار كه بهت بگيم چه طور بايد از ميدان هاي مين عبور كني ....

    نه نه ... حرف ديروز را نمي زنم ... اين اتفاقي است كه عينا امروز افتاده ....

    بگذريم ...

    بسيار سپاسگذارم

    يا حق

    سلام خواهر بزرگوارم

    خوشحالم از اينكه دوباره چشممان به قلم شيواي شما روشن شد

    متن زيبائي را انتخاب كرده بوديد

    اين ايام ما را فراموش نفرمائيد.

    يا علي

     <      1   2