• وبلاگ : قصه بچه بسيجي
  • يادداشت : عمليات طوبي!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + يه دوست 

    متن زيبايي بود که من رو هم برد به همون حال و هواي مناطق جنوب

    منم يه بار طلبيده شدم اما شلمچه يه عقده گذاشت رو دلم و تا دوباره نبينمش اين عقده باز نمي شه من نتونستم قبر شهداي گمنامش رو زيارت کنم و اين آخر بي لياقتي من بود

    برام دعا کنيد دعا کنيد يه بار ديگه شهدا منو لايق بدونن و دعوتم کنن

    التماس دعا

    راستي يادم رفت بگم مي خوام ادرستون رو تو وبلاگمون بذارم.

    .با اجازه.

    سلام . مطلبتون واقعا ياد مناطق واردوي راهيان نور را دوباره برامون زنده كرد .خيلي خوب بود.

    خدا قوت

    ياعلي.

    به نام خدا

    سلام

    قلم خوبي داريد موفق باشيد

    من يك ايرايراني مسلمانم همين و بس.... به روزم

    خيلي زيبا بود.

    خيلي.

    سلام همسنگر وبلاگ قشنگي داري تبريك ميگم به اين حسن سليقه

    اي كاروان عاشقان راهي شويد سوي حسين

    چون به مشامم مي رسد از كربلا بوي حسين

    خيزيد و خيل عاشقان اي راهيان آسمان

    گوييد يك دل يك زبان ذكر نكوي ياحسين

    سلام

    ميخواستم نظر بدم

    اما كار داشتم نرسيدم كامل بخونم

    هر چندشما ....

    ولي برامون دعا کن خيلي

    يا زهرا.س

    سلام

    كامل نخوندمش

    اما زيبا بود

    موفق ياشيد

     <      1   2