• وبلاگ : قصه بچه بسيجي
  • يادداشت : قصه بچه بسيجي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله الرحمن الرحيم-سلام عليكم-شادي روح شهيد حاج ابوالفضل سپهر صلوات-ميخوام يه قصه بگم يه قصه:

    اسم خداي رحمان
    اول قصّه ي ماست
    قصّه ي قصّه گوي
    قصّه هاي غصّه هاست
    _
    اتل متل يه شاعر،
    پر از شوره و احساس
    قصّه مي گه ز نرگس
    قصّه اي از گل ياس
    _
    اتل متل يه شاعر
    مهربون و با صفا
    هميشه مي نويسه
    اون براي بچه ها
    _
    اتل متل يه شاعر
    که درد جبهه داره
    اتل متل مي خونه
    قصّه داره دوباره
    _
    اتل متل يه شاعر
    ضد ثموده و عاد
    راوي يک حماسه
    مثل حضرت سجاد
    _
    همون که شام و کوفه
    شور و غوغا به پا کرد
    با خطبه هاش اون جاها
    عالمو کربلا کرد
    _
    شاعر قصه ي ما
    اون شاعر_ شهيدا
    پرستو شده حالا
    جماعت بچه ها
    _
    چن ماه پيش مي گفتن
    بستري و بيماره
    مدتيه شاعرِ
    ما کليه نداره
    _
    شاعر قصه ي ما
    ابوالفضل سپهره
    هموني که باني
    اتل متل تو شعره
    _
    اتل متل يه بابا...
    اتل متل راحله...
    اتل متل يه مادر...
    اتل متل يه جعبه...

    يه موقعي با شعراش
    شور و غوغا به پا کرد
    ياد هزار تا مجروح
    يادي ز لاله ها کرد
    _
    ياد اونا که رفتن
    تو ذهن بچه ها کرد
    ناله ز بي مهريِ
    مردم و با اون ها کرد
    _
    شور توي دل ها انداخت
    با لحن بچه گونه
    به ياد ما ها انداخت
    بي مهري زمونه
    _
    هزار هزار شيميايي
    هزار مجروح اعصاب
    هزار شهيد گمنام
    هزار تا آدم خواب
    _
    هزار هزاران‌ پدر
    هزار هزار تا مادر
    هزار تا ديده به راه
    هزار هزار تا همسر
    _
    هزار هزار پرستو
    هزار هزار شقايق
    هزار هزار پرنده
    هزار هزار تا عاشق
    _
    هزار هزار ناسپاس
    هزار هزار باصفا
    هزار تا زخم زبون
    هزار تا مهر و وفا
    _
    شاعر قصه ي ما
    با اون قلب شکسته
    قلبي که مشکل داره
    تو آي سي يو نشسته
    _
    چنت ماه پيش شنيدم
    شاعر ما _بيماره
    به کمک و دعاي
    ما ها نياز داره
    _
    تا اين که بيرون بياد
    شعر بخونه دوباره
    بازم براي ما ها
    اتل متل بياره

    اتل متل يه شاعر
    مي گف شفا مي گيرم
    من از حضرت زهرا(سلام الله عليها)
    يه روز دوا مي گيرم
    _
    اتل متل يه شاعر
    که ديگه بين ما نيست
    توي درس محبت
    نمره ي اون شده بيست
    _
    آقا مي گفت_ که کم نيست
    اين از کار شهيدا
    گسي زنده بداره
    نام و يادي از اون ها
    _
    اتل متل يه شاعر
    که سکته کرد و جون داد
    با حرفي که آقا گفت
    کي خوام بگم که خون داد
    _
    اتل متل يه شاعر
    اون که شفا گرفته
    از سه نفر يه باره
    همون شفا گرفته
    _
    اتل متل يه شاعر
    با ذکر نرگس و ياس
    رسيد به وصل جسين(عليه السلام)
    رسي به وصل عباس(عليه السلام)
    _
    ولادت حسين(عليه السلام) بود
    بسته شد اون چشم پاک
    ولادت سقا بود
    دفن شدش زير خاک
    _
    گر چه سپهر ماها
    ديگه شعر نمي خونه
    مي خوام بگم که راهش
    بازم زنده مي مونه
    _
    اتل متل يه دنيا پر
    از زشتي و فحشا
    يه سيدي از خمين
    کرد اون و شهر گل ها
    _
    اتل متل جوونا
    که مثل پروانه ها
    دور شمع وجودش
    پر مي زدن اون روزا

    التماس دعا-ياحق