• وبلاگ : قصه بچه بسيجي
  • يادداشت : من كي ام؟
  • نظرات : 4 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ودرآن لحظه بودن با تو،

    دست سبز من و تو،پل سبزي بشود،که خدا...

    بگذرد از آن،برسد تا دل من،

    برسد تا دل تو...

    و ببندد در اندوه به روي دل من،

    و ببندد در اندوه به روي دل تو،

    و گشايد در خورشيد به روي دل ما،

    و بهاري شود از اين همه سبز باغ انديشه من،

    دست انديشه تو...،

    و خدا فانوسي بدهد دست من و تو،

    بنشيند با ما،و بگويد که چرا من،که چرا تو،

    نبض تند نفس باغچه را فهميم...!

    و بپرسيم از او،که چه سري است که تابستانها،

    در تب تند زمين،زير چتر خنک ناروني،مي شود او را ديد!<