• وبلاگ : قصه بچه بسيجي
  • يادداشت : براي ام جواد مي نويسم...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • پارسي يار : 5 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام ياد روزايي افتادم که دکتر جوابم کرده بودو دلم به حال دخترشير خواره ام مي سوخت از اينکه ناز دختر به مادرشه ومهر اون به شيريه که مي خوره از وقتي که عکس جواد معصوم را ديدم که بي مادر شده دلم کباب مي شه کارم شده گريه انشاءا... خدا روح آن مرحوم را شاد و به همسرش صبر عطا کنه تا بتونه بعدها که آقا جواد سراغ مادرش را گرفت طاقت داشته باشه که به اون بگه مادرش کجاست
    التماس دعا يا علي
    پاسخ

    عليک سلام... مي فهمي جگر سوخته حاج مصطفي را... براي دل سوخته اش دعا کن...