سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به مردم بیاموز و دانش دیگران را فراگیر، تا دانش خود را استوار کرده [امام حسن علیه السلام]

قصه بچه بسیجی


أعوذبالله من نفسی

بسم الله الرحمن الرحیم



محرم است.مثل همیشه وضویی تازه میکنه و به هیئت عزاداری اباعبدالله الحسین میره. ازگوشه و کنار پیام میرسه نرو! بارداری بهت فشار میاد... میره.دخترک کوچکش باید عشق حسینی بیاموزد.

با طفل در شکمش می گوید: اصلا سال آینده لباس سقایی برتنت میکنم و به همایش شیرخواره ها میبرمت... آنجاکه مادران طفلان کوچکشان را روی دستهایشان بلند میکنند تا فدای حضرت علی اصغر کنند...

یکسال بعد... محرمی دوباره...

آغوشش را خالی خالی مثل رباب گرفته. مثل رباب برای طفلش لالایی میخواند...

رباب قربانی اش را روز عاشورا داد اما سه ماهه ی او عید قربان رفت تا در محرم مادرش درد رباب را بهتر بفهمد.

رباب لالایی میخواند.همانی که همیشه برای علی اصغرش میخواند. و او زیارت عاشورا میخواند.همان لالایی که همیشه برای طفلش میخواند...

رباب چه دلی داشتی.... چه طاقتی .....

 

 

در وب فقط 60 ثانیه  



یک بسیجی ::: پنج شنبه 90/9/10::: ساعت 11:0 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :295628
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
یک بسیجی
من یک بسیجی ام. شاید نه یک بسیجی واقعی ولی حداقل اسمش باعث افتخاره من است.
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<