سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در شگفتم از آن که نومید است و آمرزش خواستن تواند . [نهج البلاغه]

قصه بچه بسیجی


سلام علیکم

قصد نداشتم تا چهلم حاجی بنویسم. اما آقای نظری که فوت کردند. همه چیز به هم ریخت.

هیهات هیهات هیهات

یادمان باشد که غروب ما هم نزدیک است

خیلی نزدیک

شاید فردا من....

شاید همین لحظه....

شاید....

شاید کمی تا غروب فرصت باشه.

تا غروبمان نرسیده....بسم الله

...

 



یک بسیجی ::: جمعه 85/10/15::: ساعت 7:10 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :295706
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
یک بسیجی
من یک بسیجی ام. شاید نه یک بسیجی واقعی ولی حداقل اسمش باعث افتخاره من است.
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<